زن متولد ماکو 3

متن مرتبط با «زمستان» در سایت زن متولد ماکو 3 نوشته شده است

زمستان - مهدی اخوان ثالث

  • سلامت را نمي خواهند پاسخ گفتسرها در گريبان استكسی سر بر نيارد كرد، پاسخ گفتن و ديدار ياران رانگه جز پيش پا را ديد، نتواندكه ره تاريك و لغزان استوگر دست محبت سوی كس يازیبه اكراه آورد دست از بغل بيرونكه سرما سخت سوزان استنفس، كز گرمگاه سينه می آيد برون، ابری شود تاريكچو ديوار ايستد در پيش چشمانتنفس كاين است، پس ديگر چه داری چشمز چشم دوستان دور يا نزديك ؟مسيحای جوانمردِ من! ای ترسای پير پيرهن چركينهوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آیدمت گرم و سرت خوش بادسلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای*منم من، ميهمان هر شبت، لولی وش مغموممنم من، سنگ تيپاخورده ی رنجورمنم، دشنام پستِ آفرينش، نغمه ی ناجورنه از رومم، نه از زنگم، همان بيرنگِ بيرنگمبيا بگشای در، بگشای، دلتنگمحريفا! ميزبانا! ميهمان سال و ماهت پشتِ در، چون موج می لرزد*تگرگی نيست، مرگی نيستصدايی گر شنيدی، صحبت سرما و دندان است*من امشب آمدستم وام بگزارمحسابت را كنار جام بگذارمچه می گويی كه بيگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟فريبت مي دهد، بر آسمان اين سرخیِ بعد از سحرگه نيستحريفا! گوش سرما برده است اين، يادگار سيلی سرد زمستان استو قنديل سپهر تنگ ميدان، مرده يا زندهبه تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان استحريفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز يكسان است*سلامت را نمي خواهند پاسخ گفتهوا دلگير، درها بسته، سرها در گريبان، دستها پنهاننفسها ابر، دلها خسته و غمگيندرختان اسكلتهای بلور آجينزمين دلمرده، سقف آسمان كوتاهغبار آلوده مهر و ماهزمستان است*نمی خواهند پاسخ گفت: نمیخواهند جواب دهندکسی سر بر نیارد کرد: کسی سرش را بلند نخواهد کردلولی: کولیوام گزاردن: ادا کردن وام، دادن بدهیگزاردن: اداکردن، بجا آوردنگذاشتن: قرار دادن چیزی در جاییتیپا: اردنگیتیپا خور, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها